شرمنده ام...

شرمنده ام ...


ورق هاى دفتر من سیاه مى شوند و گیسوان تو سپید
من قدمى کشم تا تو نفس مى کشى...

هر روز
در تو پیامبرىبامن سخن مى گوید
که چشم هایش از بى خوابى سُرخ اند
آه!

درکلاس درس تو
حتى تخته سیاه روسفید شد
من هنوز شرمنده...

چقدر خسته ات کردم...


  • نظر از: یادگاری
    1392/02/12 @ 02:37:30 ب.ظ

    یادگاری [عضو] 

    سلام علیکم خواهران گلم در مدرسه ی علمیه ی یاسوج!خدا قوت.بهترین ها رو براتون ارزو دارم. و از این که توفیق اشنایی رو امروز با شما پپدا کردم خدای بزرگ رو شاکرم.به وبلاگ من هم سری بزنید. خوشحال می شوم.دلتون دریایی و سبز باشید. یادگاری

نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.