تصاویری از تشییع حضرت آیت الله ملک حسینی در شهر یاسوج

پیام رهبر انقلاب اسلامی به مناسبت ارتحال آیت الله ملک حسینی

بسم الله الرحمن الرحیم
رحلت عالم مجاهد آیت الله آقای حاج سید کرامت الله ملک حسینی رحمت الله علیه را به عموم مردم عزیز استانهای فارس و کهگیلویه و بویراحمد و بالخصوص به علماء اعلام و ارادتمندان ایشان و بالاخص به بازماندگان و خاندان مکرم و معزّز ملک حسینی تسلیت میگویم.
در طول دهها سال آشنایی و ارتباط با این عالم بزرگوار، همواره مجاهدت در راه حق و اهتمام بر خدمت به مردم و تلاش برای تعلیم و تربیت متعلمان و جویندگان، همراه با صدق و صفای کم نظیر را از خصوصیات بارز این روحانی بزرگوار شناخته‌ام و این‌گونه خصال نیکو و برجسته، در میزان الهی از برترین حسنات است.
رحمت و رضوان الهی بر روح پر فتوح آن عالم ربانی باد.
سیّد علی خامنه ای

91/08/13


سیری در زندگی آیت الله ملک حسینی

 

 دوران کودکی:

 

سید کرامت الله ملک حسینی
در سوم سال ۱۳۰۳ در خانواده ای متدین و اهل علم متولد شد.
پدر معظم له آیت الله سید صدرالدین ملک حسینی و والده ایشان سیده فاطمه بودند.
اجداد معظم له از علماء و سادات مورد احترام و اعتبار منطقه بوده اند.

 

اجداد ایشان مرحوم آیت الله بزرگ سید حبیب الله فرزند سید صدرالدین محمد فرزند میر سید علی شیر فرزند میر شمس الدین محمد فرزند میر محمد یوسف فرزند میر سید محمدباقر فرزند میر سید ملک حسین بودند.
مرحوم میر سید ملک حسین هم عصر شاه طهماسب صفوی و میر سید محمد باقر در زمان شاه عباس کبیر (صفوی) بودند و شاه عباس طی نامه ای به والی منطقه مقرب الحضره آغاجاری مأموریت جمع آوری خراج و مالیات منطقه را داد و والی را موظف کرد که خراج را بعد از جمع آوری تحویل مرحوم میر سید محمد باقر دهدتا صرف بقاع متبرکه منطقه و مازاد مالیات برای مدرسه مادر شاه به اصفهان ارسال کند.

 

نسب معظم له مشهور به سادات شاه قاسمی بوسیله عبدالله یا عبیدالله اعرج به حسین اصغر فرزند امام همام زین العابدین (علیه السلام) می رسد.

محل تولد معظم له در روستای گوشه شاه قاسم که بقعه مبارکه امامزاده قاسم (علیه السلام) در آن واقع است می باشد .
در سن ۴ یا ۵ سالگی به سبب لشکر کشی رضا خان به فرماندهی امیر لشکر شیبانی برای سرکوب عشایر بویراحمد و تسلط بر منطقه، به تصمیم پدرشان با خانواده به روستایی در منطقه چرکس عزیمت کردند تا از صدمات جنگ وقوای رضا خان در امان باشند و حدود ۲ سال در روستای چرکس اقامت داشتند.

 

طی ۲ سال اقامت در چرکس در مکاتب ملا باقر و ملا کربلایی جواد، نصاب صبیان و کتب حافظ و گلستان سعدی را فرا گرفت.
امیر لشکر شیبانی پس از شکست از عشایر بویراحمد توسط رضاخان به فرانسه تبعید شد و سال بعد با خیانت برخی اهالی منطقه نیروی دولتی بر منطقه مسلط شد و اهالی را مجبور به سکونت در تل خسرو کرد که والد ماجد معظم له نیز مثل دیگر اهالی در تل خسرو ساکن شد و تل خسرو مقر حکومت نظامی کهگیلویه و بهبهان شد.

 

تقوا و دینداری خانوادگی اجداد معظم له در منطقه با احترام و اعتقاد مردم همراه بوده و نقش مهمی در تبلیغ و گسترش دین و اعتقادات صحیح در منطقه داشت و باور مردم به این خاندان باعث کینه توزی و حسادت برخی خوانین و قدرتمندان واقع می شد.

 

معظم له در این باره فرمودند که باور و خلوص باطنی مردم را در مظاهری از آن ارادتها و عقیده ها را در قسمتی از عمر طولانی پدرم که قریب ۹۰ سال بود به خوبی احساس و مشاهده نمودم.

 

دوران تحصیل:

 

معظم له پس از استقرار در تل خسرو در دبستان ۵ کلاسه تازه تأسیس مشغول تحصیل شد و پس از اتمام کلاس پنجم در سال ۱۳۱۵ برای ادامه تحصیل به شیراز رفتند و پس ازموفقیت در امتحان نهایی با رتبه شاگرد ممتاز وارد کلاس اول متوسطه شدند.
در سال۱۳۱۹بر اساس عشق و علاقه به علوم دینی را خدمت پدر بزرگوارشان و برخی را خدمت عموی گرامیشان که در ادبیات عرب توانمند و خبره بودند فرا گرفتند.
یک سال بعد در سال۱۳۲۰وارد مدرسه علیمه منصوریه شدند که پدر و عمو و جد بزرگوار معظم له نیز در اینمدرسه علوم دینی را فرا گرفته بودند.

 

وی از سال ۱۳۲۵ به قم عزیمت کرد و قریب به ۱۶ سال را در محضراستوانه های فقاهت واساتید مبارز از جمله آیت الله العظمی بروجردی، مرحوم آیت الله آقا سید محمد تقی خوانساری، مرحوم آیت الله حجت کوه کمری و مرحوم آیت الله سید دامادیزدی گذراند وحدود ۹ سال در حوزه تدریس امام خمینی از مسجد محمدیه تا مسجد سلماسی،مشغول به تحصیل شد و تقریرات درس او را به رشته تحریر در آورد که بدین جهت موردعنایت و توجه خاص حضرت امام (ره ) قرار می گرفت.

 

در سال ۱۳۴۰ به درجه اجتهاد نائل و در اواخر عمر با برکت آیت الله العظمی بروجردی به صلاحدید ایشان به شیراز عزیمت کرد و در مدرسه خان ( امام قلی خان) به تدریس طلاب علوم دین پرداخت.

 

از سال ۴۱ پس از خروش و قیام خمینی کبیر (ره ) و به تأسی از استاد خود به صفانقلابیون پیوست.

 

وی که یکی از مضروبان حادثه حمله رژیم طاغوت به مدرسه فیضیه قم بود، به موجب بخشبه دست آمده از اسنادساواک، ارگان امنیتی انتظامی سابق به زعم آن ها از جملهخطرناکترین شاگردان امام واز افراطی ترین روحانیون تحت مراقبت بود.

 

تعقیب مداوم و لحظه به لحظه در مسافرتها و بازدیدها به خصوص هنگام ورود به عرصه ایلات و عشایر، تعرض های مکرر به مدارس و بیت ایشان، متواری بودن ۷ماهه، احضار و بازداشت و بازجوئیهای سخت گیرانه، تعطیل کردن مدرسه علمیه و حوزه تدریس توسط رژیم، همگی نمونه ای از سوابق مبارزاتی اوست.

 

در چند ماهه آخر حیات رژیم، در تجمعی که به دعوت ایشان و با حضورگسترده مردم درمسجد حبیب شیراز صورت گرفت، در حین سخنرانی تند و انقلابی سخنران مراسم، با یورش وحشیانه عمال رژیم از زمین و هوا که منجر به شهادت و مجروح شدن چندین نفر شد به زندان عادل آباد منتقل شد که پس از بروز واکنش شدید و اعلان جنگ عشایر بویراحمد به رژیم و اعتراضات آنها از زندان آزاد شد.

 

پس از آزادی برای تسریع در روند شکل گیری مبارزات مردم غیور استان به یاسوج آمدو به هدایت و پیگیری تظاهرات پرداخت.

 

برای تحلیلگران تاریخ انقلاب این نکته حقیقتی انکارناپذیر است که حضورغیرتمندانه او موجب اتصال عشایر جنوب به بدنه انقلاب و یکی از عوامل ناکامی رژیم ستم شاهی بود.

 

به لحاظ سوابق مبارزاتی و علمی و اعتماد کامل حضرت امام به ایشان حدود ۲۰ روزقبل از پیروزی انقلاب حضرت امام از پاریس طی نامه ای وی را مامور حفظ امنیت منطقه وگرفتن بهانه از اشخاص ماجراجو کرد.

 

حدود شش ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی حضرت امام طی حکمی وی را موظف به تشکیل دادگاه و اجرای حکم شرع و ایجاد آرامش و امنیت به هرنحو که صلاح بداند و جلوگیری ازاختلاف و تفرقه و ارشاد مردم و خنثی نمودن توطئه های دشمنان اسلام نمود.

 

آیت الله ملک حسینی از آن هنگام تاکنون به عنوان نماینده امام وسپس نماینده مقاممعظم رهبری در استان و نماینده مردم کهگیلویه و بویراحمد در مجلس خبرگان رهبری، باحضور و همراهی مردم در صحنه های انقلاب با تأسیس حوزه های علمیه وپیگیری مشکلات وانعکاس به مسئولین و تلاش در حفظ وحدت و امنیت و رفع معارضات واختلافات محلی وتأکید بر حفظ ارزشها و شعائر اسلامی و پیگیری و تلاش در حریم امکان برای رفع تبعیض و محرومیت و تغییر چهره استان در جهت توسعه، گامهای استواری برداشته است.

 

 

 

ولايَةُ عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ وِلايَةُ اللّه‏ِ

 

 

سلام بر تو اي امين خدا

 

سلام بر تو اي حجت خدا

 

من شهادت مي دهم که تو جانشين پيامبر هستي

 

و همه دانش پيامبر  به تو به ارث رسيده است.

 

پيامبر صلی الله علیه و آله :

 

«ولايَةُ عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ وِلايَةُ اللّه‏ِ

 

و حُبُّهُ عِبادَةُ اللّه‏ِ وَ اتِّباعُهُ فَريضَةٌ مِنَ اللّه‏ِ»

  

ولايت على‏بن ابى‏طالب عليه ‏السلام ولايت خدا،

 

و محبّت او عبادت خدا

 

و پيروى از او فريضه‏اى از جانب خدا است

 

 

عید غدیر

 

کاروان حاجیان به دستور پیامبر (ص) همگی به سمت وادی غدیر خم حرکت می کنند، حتی اهالی مکه!!! حال اگر خوب بیندیشی و نیک بنگری، می­بینی که خانه خدا نیز همراه حاجیان از مکه خارج می شود تا به امر صاحب قبله با باطن قبله بیعت کند و صفا و مروه را می­بینی که سعی می کنند، حقیقت را در حوالی برکه غدیر بیابند..

« اى پيامبر! آنچه را از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، كاملاً [به مردم] برسان و اگر [اين كار را[ نكنى، رسالت او را انجام نداده‏اى. خداوند تو را از [خطرهاى احتمالى [مردم نگه مى‏دارد و خداوند جمعيت كافران را هدايت نمى‏كند.»( مائده/67)

اين آيه‏ كه پيش از اعلام رسمى ولايت امير مؤمنان على عليه‏السلام نازل شد، از يك‏سو، بيان‏گر اهميت فوق‏العاده غدير و از سوى ديگر، نشان‏دهنده نگرانى‏هاى رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله وسلم در اين باره است.

 

قرآن كريم، آشكارا اعلام نشدن ولايت على عليه‏السلام را با ناتمام ماندن رسالت الهى برابر مى‏داند و در مقابل نگرانى‏هايى كه رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله داشت، وعده حفظ و حراست به ايشان داده مى‏شود.

 

پیامبر هنگام ورود به غدیر خم دستور اتراق می دهد،

 

«اینجا اتراق می کنیم!....» ندایی که لبخند را بر چهره خسته ی کاروانیان می نشاند و هجوم بی امان تشنگان بر برکه غدیر.

 

اما باید تشنه زلالی دیگر بود. و باید دید این چشمه از کجای این خاک می جوشد!

 

هنگامی که خورشید به مرکز آسمان رسید، پیامبر بعد از ادای نماز جماعت بر فراز منبری رفت که ابوذر و عمار فراهم آورده بودند،

 

مثل این بود که پیامبر در معراج دیگری پای نهاده است تا پله پله دین خدا کامل شود، علی را نیز یک پله پایین تر با خود همراه کرده است، صدای مهربانش به گوش می رسد:

ور دستهايي را مي‏نگريست که مي‏بايد کشتي اسلام آن را طي کند و هدف نهايي آن به ظهور برسد و آينده‏هايي را در نظر داشت که گرگهاي عقيده، اسلام را از داخل مورد تعرض قرار داده‏اند.

غدير، تفسير بدر و احد و شأن نزول صفين و نهروان است.بدر، عدالت مى‏خواست؛ احد، شجاعت آرزو مى‏كرد؛ خيبر تماشاى صداقت را تمنا داشت و غدير، آمين آن همه ثنا و دعا بود.

در نقطه غدير توقفي بايد که با حقيقت انسان سرو کار دارد و در جهات مختلف وجودي او موثر است است و تکليف دنيا و آخرتش را تعيين مي کند.

هزار و چهارصد سال است که شيعه، زلال پر برکت غدير را به پاي درختان ولايت مي‏افشاند و از آن بيابانِ خشک، باغهاي پر ثمر اعتقادي و گلهاي زيباي محبت را پرورش مي‏دهد. خار و خس کينه‏هاي دشمن علي عليه‏السلام را

عطر دل انگیز ولایت و موهبت هدایت

من غديرم!

برکه آرميده در دل صحرا. اما جاري تا عمق تاريخ، از اين کران تا آن کران و تا همه بيکران ها!

چشمه جوشان عشق و ايمانم . پيام آور آزادي انسانم.

من غديرم!

طنين «آواز حقيقت» برکه اي از نور، ناي سبزه زاران حيات.

من غديرم!

سايه سار اميد رهايي بشر، روح ماندگار معنا، حديث حادثه اي والا.

من غديرم!

يادگار يادها و تلاوت ارزشهاي تاريخ، تداوم رسالت و توحيد، بازتاب فريادهاي خورشيدي!

من غديرم!

مضربي از مهبط آدم و بهشت . حاصل جمع عشق و ايمان و استقامت و ظفر.

من غديرم!

سرشار از انديشه روشن تاريخ و صداي شادي آب در مهتاب.

من غديرم!

دل مايه ابراهيم خليل، در پي ريزي کعبه ايمان و فرا بردن پايه هاي اسلام، تا عرش خداوندي و بارگاه کبريايي.

من غديرم!

خطي از خدا تا امتداد همه تاريخ!

من غديرم!

سرشار از برکت نوحه هاي نوح و مددکار رهايي کشتي او، در تلاطم طوفان!

من غديرم!

عرصه و آبشخور آهوان رميده، آهواني که به عزم رهايش، وادي به وادي به شوق مي پويند و بيابان تجلي و نور و طور را، مي جويند.

من غديرم!

فرزند سعي ساره و هجر هاجر و زمزمه ي زمزم!

من غديرم!

پاره اي از نيل که موسائيان، به نشاط فرو رفتن در رحمت و برکت پروردگار، در آن گام نهادند و به سلامت و ميمنت و برکت، از آن فراز آمدند.

من غديرم!

جان بخش دلها، همچون دم عيساي مسيح، و متبرک از زهد زکرياي پيامبر(ع) .

من غديرم!

ياد آيه ميثاق و کمال، برکه اي فزونتر از دريا، مشعل جاودان سوز مبارک.

من غديرم!

معبد همه ديدگان نافذ حق بين، و رستنگاه برگ و گل و باد و آفتاب.

من غديرم!

نظرگاه «شبان وادي ايمن» قبله گاه و راهنماي خضر نبي!

من غديرم!

کرامت دستان سبز تاريخ، سنگ نشان همه دلدادگان دريا دل!

من غديرم!

تبلور متن متيني از راهبري همه رهروان حق جوي عدالت مدار ايمان پناه.

من غديرم!

پايگاه عرفان خوشه هاي پر ثمر ايثار و عشق و تجلي و آرمان و جايگاه فرود فرشتگان و فرشته سانان و سبکباران.

من غديرم!

تداوم رسالت «گل سرخ»، در «باغستان توحيد».

من غديرم!

استمرار روزهاي آفتابين و شبهاي ماهتابي.

من غديرم!

بهاي هر چه، بهارانست، طراوت قطره قطره اي که، از باران است.

من غديرم!

عطر دل انگيز نعمت ولايت و موهبت هدايت!

 
مداحی های محرم