معاونت فرهنگی مدرسه فاطمیه (س) یاسوج
فعالیتهای فرهنگی مدرسه فاطمیه(س)
فعالیتهای فرهنگی مدرسه فاطمیه(س)
دوشنبه 91/12/07
.استاد دانشگاه با اين سوال شاگردانش را به يك چالش ذهني كشاند:
آيا خدا هر چيزي كه وجود دارد را خلق كرد؟
شاگردي با قاطعيت پاسخ داد:”بله اوخلق كرد”
استاد پرسيد: “آيا خدا همه چيز را خلق كرد؟”
شاگرد پاسخ داد: “بله, آقا”
استاد گفت: “اگر خدا همه چيز را خلق كرد, پس او شيطان را نيز خلق كرد. چونشيطان نيز وجود دارد و مطابق قانون كه كردار ما نمايانگر صفات ماست , خدا نيز شيطاناست!”
شاگرد آرام نشست و پاسخي نداد. استاد با رضايت از خودش خيال كرد بار ديگرتوانست ثابت كند كه عقيده به مذهب افسانه و خرافه اي بيش نيست.
شاگرد ديگري دستش رابلند كرد و گفت: “استاد ميتوانم از شما سوالي بپرسم؟
”استاد پاسخ داد: “البته”
شاگردايستاد و پرسيد: “استاد, سرما وجود دارد؟”
استاد پاسخ داد: “اين چه سوالي است البتهكه وجود دارد. آيا تا كنون حسش نكرده اي؟
”شاگردان به سوال مرد جوان خنديدند.مردجوان گفت: “در واقع آقا, سرما وجود ندارد. مطابق قانون فيزيك چيزي كه ما از آن بهسرما ياد مي كنيم در حقيقت نبودن گرماست. هر موجود يا شي را ميتوان مطالعه و آزمايشكرد وقتيكه انرژي داشته باشد يا آنرا انتقال دهد و گرما چيزي است كه باعث ميشود بدنيا شي انرژي را انتقال دهد يا آنرا دارا باشد. صفر مطلق (۴۶۰- F) نبود كامل گرماست. تمام مواد در اين درجه بدون حيات و بازده ميشوند. سرما وجود ندارد. اين كلمه را بشربراي اينكه از نبودن گرما توصيفي داشته باشد خلق كرد.
” شاگرد ادامه داد: “استادتاريكي وجود دارد؟
”استاد پاسخ داد: “البته كه وجود دارد”
شاگرد گفت: “دوباره اشتباهكرديد آقا! تاريكي هم وجود ندارد. تاريكي در حقيقت نبودن نور است. نور چيزي است كهميتوان آنرا مطالعه و آزمايش كرد. اما تاريكي را نميتوان. در واقع با استفاده ازقانون نيوتن ميتوان نور را به رنگهاي مختلف شكست و طول موج هر رنگ را جداگانهمطالعه كرد. اما شما نمي توانيد تاريكي را اندازه بگيريد. يك پرتو بسيار كوچك نوردنيايي از تاريكي را مي شكند و آنرا روشن مي سازد. شما چطور مي توانيد تعيين كنيدكه يك فضاي به خصوص چه ميزان تاريكي دارد؟ تنها كاري كه مي كنيد اين است كه ميزانوجود نور را در آن فضا اندازه بگيريد. درست است؟ تاريكي واژه اي است كه بشر برايتوصيف زماني كه نور وجود ندارد بكار ببرد.
”در آخر مرد جوان از استاد پرسيد: “آقا،شيطان وجود دارد؟”زياد مطمئن نبود.
استاد پاسخ داد: “البته همانطور كه قبلا همگفتم. ما او را هر روز مي بينيم. او هر روز در مثال هايي از رفتارهاي غير انسانيبشر به همنوع خود ديده ميشود. او در جنايتها و خشونت هاي بي شماري كه در سراسر دنيااتفاق مي افتد وجود دارد. اينها نمايانگر هيچ چيزي به جز شيطان نيست.”
و آن شاگردپاسخ داد: شيطان وجود ندارد آقا. يا حداقل در نوع خود وجود ندارد. شيطان را بهسادگي ميتوان نبود خدا دانست. درست مثل تاريكي و سرما. كلمه اي كه بشر خلق كرد تاتوصيفي از نبود خدا داشته باشد. شيطان را خلق نكرد. شيطان نتيجه آن چيزي است كهوقتي بشر عشق به خدا را در قلب خودش حاضر نبيند. مثل سرما كه وقتي اثري از گرمانيست خود به خود مي آيد و تاريكي كه در نبود نور مي آيد.
نام مرد جوان يا آن شاگردتيز هوش چيزي نبود جز : آلبرت انيشتين !
دوشنبه 91/12/07
در روز پنج شنبه قریب به 25 نفر از طلاب خوابگاهی مدرسه فاطمیه (سلام الله علیها) به همراه اساتید این مدرسه به زیارت امامزاده قاسم و مرقد آیت الله ملک حسینی (ره) مؤسس حوزه علمیه فاطمیه که در جوار امامزاده قرار دارد تشرف پیدا کردند و با برگزاری زیارت عاشورا علو درجات را برای ایشان درخواست کردند.
آیت الله ملک حسینی (ره) مؤسس حوزه علمیه در تاریخ 12/8/91 در روز عید غدیر دعوت حق را لبیک گفت.
دوشنبه 91/12/07
المپیاد علمی حوزه علمیه در روز 4/12/91 با حضور هشت نفر از طلاب این حوزه برگزار شد.
دوشنبه 91/12/07
بيستمين يادواره شهدای دانشجوی كهگيلويه و بويراحمد با عنوان «از فلوريدا تا فتحالمبين» گراميداشت شهيد هدايتالله طيب و 80 شهيد دانشجوی كهگيلويه و بويراحمد شامگاه شنبه، پنجم اسفندماه برگزار شد.
شهید هدایت الله طیب از موسسان انجمن اسلامی دانشجویان آمریکاست که در اوایل دفاع مقدس به کشور باز می گردد و در عملیات فتح المبین به شهادت می رسد.
هدایت الله طیب، در سال ۱۳۳۳ هجری شمسی، در روستای تنگه برسفید، از توابع شهرستان کهگیلویه، در روستایی محروم و دورافتاده متولد شد. دوران کودکیاش را در روستا سپری کرد و در سال ۱۳۴۱ در شهر سوق وارد دبستان شد.بعد از دوران دبستان برای تحصیل در دوره دبیرستان به بهبهان می رود و در دبیرستان ۲۵ شهریور، مشغول تحصیل می شود.
دوره دبیرستان در زندگی شهید، دوره مهمی است. هم از این حیث که به شدت روی به مطالعات دینی میآورد و از طرف دیگر با افرادی آشنا می شود که با هم جلسات هفتگی دایر میکنند و وارد قضایای سیاسی می شود.در سال ۱۳۵۴ ، به سربازی می رود. بعد از آموزشی، به خاطر این که دیپلمه است، به عنوان درجهدار انتخاب می شود و در رشته تانک دوره میبیند.
خدمت سربازیاش که تمام میشود و مقدمات سفر به آمریکا را برای تحصیل شروع میکند، ضمن این که در یک شرکت آبرسانی به عنوان رئیس کارگزینی مشغول به کار میشود. در این مقطع باز هم فعالیتهای سیاسیاش را دنبال میکند و…
او در همان ماه های آغازین جنگ تحمیلی، رشته مهندسی کشاورزی را در آمریکا رها کرد و به کشور خود بازگشت و بلافاصله به جبهه رفت و از فرماندهان یگان های زرهی شد و دست آخر هم در عملیات فتح المبین به شهادت رسید.
رحيم نوعیاقدم، از جانبازان جنگ تحميلی و برادر دو شهيد از خاطرات دفاع مقدس و چگونگی به شهادت رسيدن دو برادر دانشجوی خود برای دانشجويان حاضر در حسينيه ثارالله سخن گفت.
در انتهای برنامه نيز حاج مهدی بنیفاطمه از مداحان سرشناس كشور مداحی و روضهخوانی كرد.
شادی روح شهدا صلوات
پنجشنبه 91/12/03
رسول خدا صلى الله عليه و آله شبى در خانه همسرشان امّ سلمه بود. نيمه شب از خواب برخاست و در گوشه تاريكى مشغول دعا و گريه زارى شد.
امّ سلمه كه جاى رسول خدا صلى الله عليه و آله را در رختخوابش خالى ديد، حركت كرد تا ايشان را بيابد. متوجه شد رسول اكرم صلى الله عليه و آله در گوشه خانه ، جاى تاريكى ايستاده و دست به سوى آسمان بلند كرده اند. در حال گريه مى فرمود:
خدايا! آن نعمت هايى كه به من مرحمت نموده اى از من نگير!
مرا مورد شماتت دشمنان قرار مده و حاسدانم را بر من مسلط مگردان !
خدايا! مرا به سوى آن بديها و مكروههايى كه از آنها نجاتم داده اى برنگردان !
خدايا! مرا هيچ وقت و هيچ آنى به خودم وامگذار و خودت مرا از همه چيز و از هر گونه آفتى نگهدار!
در اين هنگام ، امّ سلمه در حالى كه به شدت مى گريست به جاى خود برگشت . پيامبر صلى الله عليه و آله كه صداى گريه ايشان را شنيدند به طرف وى رفتند و علت گريه را جويا شدند.
امّ سلمه گفت :
- يا رسول الله ! گريه شما مرا گريان نموده است ، چرا مى گرييد؟ وقتى شما با آن مقام و منزلت كه نزد خدا داريد، اين گونه از خدا مى ترسيد و از خدا مى خواهيد لحظه اى حتى به اندازه يك چشم به هم زدن به خودتان وانگذارد، پس واى بر احوال ما!
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمودند:
- چگونه نترسم و چطور گريه نكنم و از عاقبت خود هراسان نباشم و به خودم و به مقام و منزلتم خاطر جمع باشم ، در حالى كه حضرت يونس عليه السلام راخداوند لحظه اى به خود واگذاشت و آمد بر سرش آنچه نمى بايست !