معاونت فرهنگی مدرسه فاطمیه (س) یاسوج
فعالیتهای فرهنگی مدرسه فاطمیه(س)
فعالیتهای فرهنگی مدرسه فاطمیه(س)
شنبه 92/08/04
دوره علمی مهارت های تبلیغ به همت مدرسه علمیه فاطمیه )س( یاسوج برگزار شد. فاطمه سادات رضوي مدیر مدرسه علمیه فاطمیه)س( یاسوج با اشاره به برگزاری دوره مهارت های تبلیغ در این مدرسه علمیه تصریح کرد: این دوره با هدف تقویت طلاب در راستای امر تبلیغ و به مدت 10 روز برای مبلغین مشغول به تحصیل برگزار شد. وی افزود: این دوره با حضور خانم رومینا استاد عقاید و کلام به مدت26 ساعت، آقای دکتر هدایت خواه استاد اخلاق به مدت شش ساعت و حجت الاسلام رحمانی مدیر مرکز تخصصی تفسیر اصفهان با موضوع تفسیر در تبلیغ به مدت هشت ساعت برگزار شد.وی ادامه داد: تبیین مسائل سیاسی روز و روش سخنرانی از دیگر مباحث مطرح شده در دوره بود که در جلسات جداگانه مورد بررسی قرار گرفت .
چهارشنبه 92/08/01
از آن جا كه غدير و مفهوم و حقيقت آن از جامعه دور نگاه داشته شد، طبيعتاً بيگانگى و ناآشنايى جهان را با اين فرهنگ به دنبال داشته و اين امر سبب شد تا مردم، به ويژه آنان كه از مكتب اميرالمؤمنين(عليه السلام) بهره اى نگرفتند و از سيره آن حضرت دورى گزيدند، از چشمه زلال و جوشان غدير و داده هاى آن محروم بمانند .
با اين تفصيل، وظيفه ما ـ كه به بزرگى زيان هايى كه در پى نفى غدير متوجه بشريت شده پى برده ايم ـ چيست؟
و به ديگر سخن چگونه غدير را احيا كنيم؟
از عبدالسلام بن صالح هروى روايت شده است كه گفت: از امام رضا(عليه السلام) شنيدم كه مى فرمود : رحم الله عبداً أحيى أمرنا؛ خداى، رحمت كند آن بنده اى كه امر ما را احيا كند .
پرسيدم: احياى امر شما چگونه ممكن است؟
فرمود : « يتعلّم علومنا و يعلّمها الناس» علوم ما را فرا گيرد و آن را به مردم بياموزد .
مى بينيم كه امام رضا(عليه السلام) كار تعليم را به شيعه يا پيروان ديگر مذاهب اسلامى محدود نكرده، بلكه واژه «ناس» (مردم) را به كار برده است و اين بدان معناست كه به همه مردم بياموزد .
اكنون در جهانى روزگار مى گذرانيم كه مردمان آن، بلكه ـ متأسفانه ـ بيشتر مسلمانان با غدير و آموزه هاى اهل بيت(عليهم السلام)بيگانه اند. در چنين شرايطى و به منظور آشنايى با حجم و سنگينى مسئوليتى كه غدير بر دوش ما نهاده است، بايد از خود بپرسيم: جهان معاصر چه اندازه با غدير آشنا شده و ژرفاى آن را كاويده است؟ و اگر جهان، با اين فرهنگ جهان شمول بيگانه است، چه كسى مسئول زدودن اين جهل و بيگانگى است؟ و مسئوليتى كه بايد در قبال جوامع اسلامى به انجام برسانيم، چگونه است؟
حقيقت اين است كه نسل امروز، غالباً تصورى روشن و درست از غدير ندارد كه در اين مورد، مسئوليت روشنگرى و آگاهى بخشى در مرتبه اول بر عهده ماست كه اگر ميثاق غدير را ـ آن گونه كه موظفيم ـ بيان كنيم، بى ترديد جامعه وضعيت بهترى خواهد داشت. در اين راستا بايد به جهانيان اين آگاهى را بدهيم كه غدير، يعنى جوشش مستمر، سرزندگى و نشاط اسلام و شاداب نگاه داشتن آن براى تحقق رفاه، توسعه بخشيدن به گستره آن، پيشرفت، ترقى و آباد كردن جوامع انسانى است.
مسئوليت پذيرى صاحبان ثروت نسبت به ديگر افراد جامعه، از بين بردن پديده خوردن ازدست رنج ديگران و سربار بودن و دسته ها و باندهاى مخرب، ديگر مفهوم غدير است، چه اين كه فرهنگ غدير متوليان امور اقتصادى را امانتدارانى مى داند كه شريان حيات مدنى را به عنوان عامل محرك و شتاب دهنده جامعه، در دست دارند.
از اين رو بر ما واجب است اين حقيقت را به همگان بباورانيم كه غدير ميثاق «أولواالأمر» با خداوند است؛ همان هايى كه از سوى خدا فرمان يافته اند تا سطح زندگى خود را با ضعيف ترين افراد جامعه همسان سازند و در خوراك، پوشاك، مسكن و جز آن، با آنان همگون شوند.
دگر باره تأكيد مى شود كه مسئوليت سنگينى كه در مورد غدير بر عهده ما نهاده شده و نيز ضرورت پاى بندى به آن در جهان معاصر، مى طلبد كه آموزه هاى غدير را بگسترانيم و همگان را به برخوردارى از اين خوان گسترده آسمانى فرا خوانيم كه در غير اين صورت، اميد به كوتاه شدن دست خودكامگان، نجات دادن بشريت از وضع بسيار بد و وحشتناك فعلى و رسيدن به ساحل امنيت، رفاه، عدالت و آزادى، انتظارى بيهوده است.
بنابراين هرگاه از غدير سخن گفته شود، در واقع سخن از معانى والايى است كه در فرهنگ غدير نهفته است.
سخن آخر اين كه بايد در اين مناسبت شكوهمند، با اهل بيت(عليهم السلام)، به ويژه با صاحب غدير، اميرالمؤمنين(عليه السلام) تجديد بيعت كرده، با آن پاكان پيمان فرمانبردارى و ولايت ببنديم و بدانيم كه بر ما واجب است با قلم و بيان و مال و گفتار و كردار خويش، بيش از پيش، آموزه هاى نورانى غدير را به مردم بشناسانيم تا از اين رهگذر، جهان تشنه معنويت از چشمه زلال غدير سيراب گردد.
از خداى متعال مسئلت دارم توفيق شناخت حرمت و عظمت اين روز شكوهمند را به همگان عطا فرمايد. ان شاءالله.
سه شنبه 92/07/30
شجاعت و هیبت امام علی علیه السلام
انا وضعت فی الصغیر بکلاکل العرب و کسرت نواجم قرون و ربیعة و مضر.
(نهج البلاغه خطبه قاصعه)
صفت شجاعت یکی از ارکان اصلی فضائل نفسانی است و عبارت است از عدم تزلزل نفس در امور خطیره و هولناک، و مظهر تام و مصداق حقیقی آن وجود علی علیه السلام بود.
اگر چه در فصول پیشین ضمن شرح خدمات نظامی آنجناب چه در غزوات رسول اکرم صلی الله علیه و آله و چه در جنگهای دوران خلافتش (جنگهای جمل و صفین و نهروان) شمهای از هیبت و شجاعت او نگارش گردید لیکن هر چه در اینمورد گفته و نوشته شود اندکی از بسیار و یکی از هزار بیشتر نخواهد بود.
بنا بنقل مورخین رنگ علی (ع) گندمگون، چشمان مبارکش درشت و جذاب، ابروانش پیوسته و پر پشت، دندانهایش محکم و سفید و چون مروارید بود. دست و بازو و ساعد بی نهایت قوی و گوشت آن پیچیده و محکم و در تمام عرب بسطبری بازو و محکمی عضلات مشهور بود چنانکه گوئی گوشت و پوست و استخوان آنرا کوبیده و آنگاه دست بازو و ساعد ساختهاند.
علی علیه السلام متوسط القامه بود و تمام گوشت بدن او ورزیده و محکم و چون آهن صلب بنظر میآمد و بطور کلی آنحضرت در اعتدال مزاج و رشد جسمانی و در نهایت نیرومندی بود. مورخین عموما معتقدند که شجاعت و زورمندی علی علیه السلام در تمام عرب منحصر بفرد بود، پدرش ابو طالب او را با جوانان عرب بکشتی وا میداشت و آنحضرت با اینکه از جهت سن خیلی کوچکتر از آنان بود ولی با سرعت عجیبی آنها را بر زمین میزد. از زبیر بن عوام نقل کردهاند که قسم یاد کرد و گفت در هیچیک از جنگها از هیچ شجاعی نترسیدم مگر در مقابل علی علیه السلام که از شدت وحشت خود را گم میکردم. و این تنها زبیر نبود که از مقابله با او وحشت مینمود بلکه تمام قهرمانان نیرومند و مردان رزم از تصور مقابله با او بوحشت افتاده و در برابرش عرض اندام نمیکردند.
هیبت علی علیه السلام بحدی بود که چون چشم مبارزی باو میافتد رعب و وحشت سراسر وجودش را فرا میگرفت و در اثر هیبت آنحضرت نیروی هر گونه مقاومت و تهاجم از وی سلب شده و با کمال درماندگی طعمه شمشیر او میگشت چنانکه خود آنجناب در پاسخ این سؤال که بچه چیزی بر مبارزان غلبه کردی فرمود کسی را ملاقات نکردم جز اینکه او مرا علیه جان خود کمک نمود (سید رضی علیه الرحمة دنبال کلام امام فرماید مقصود حضرت تمکن هیبت او در دلها است) رشادتها و جانفشانیهای او در غزوات پیغمبر صلی الله علیه و آله همه را متحیر و متعجب نمود و خوابیدن وی در شب هجرت پیغمبر صلی الله علیه و آله در فراش آنحضرت از یک قلب قوی و روح بزرگ حکایت میکند، ثبات و پایداری علی علیه السلام در صحنههای کارزار در برابر حملات عمومی دشمن برای مردم دیگر محال و غیر ممکن است. معاویه برای اینکه لشگر آرائی خود را بگوش علی علیه السلام برساند در یکی از نامههای خود به آنحضرت نوشت که سپاهی عظیم برای جنگ او آماده نموده است، طرماح بمعاویه گفت ترسانیدن تو علی را از زیادی و انبوهی سپاه مثل ترسانیدن مرغابی است بزیادی آب!
حضرت سجاد علیه السلام در مجلس یزید ضمن ایراد خطبهای که خود را معرفی میکرد بپارهای از اوصاف و فضائل علی علیه السلام اشاره نمود و فرمود: من پسر کسی هستم که از همه قویتر و شجاعتر و در عزم و اراده از همه استوارتر و چون شیر دلیری بود که در هنگام جنگ و کشیده شدن نیزهها و نزدیک شدن سواران آنها را مانند آسیاب نرم میکرد و مانند تند بادی که در گیاه خشگیده بوزد آنها را پراکنده می ساخت.
این توصیفی که امام چهارم درباره شجاعت جد بزرگوارش نموده از نظر علاقه و رابطه خانوادگی نبوده است بلکه یک حقیقت غیر قابل انکاری است که یک امام از امام دیگر که مقام و منزلت او بهتر از همه آشنائی داشت آنرا بیان نموده است.
شیخ مفید شجاعت آنحضرت را نوعی اعجاز دانسته و می نویسد: هیچ جنگجوی کار آزمودهای دیده نشده است که همیشه در جنگ پیروز شود بلکه گاهی بر دشمنش غلبه کرده و گاهی نیز شکست خورده است و همچنین ضربت شمشیر هیچ دلاوری همیشه چنان نبوده است که دشمن در اثر زخم آن جان سپرد بلکه گاهی فوت کرده و گاهی هم بهبودی یافته است و چنین امری در طول تاریخ سابقه ندارد مگر امیر المؤمنین علیه السلام که با هر هماوردی بمبارزه برخاست بر او چیره گشت و بهر رزمجوئی ضربتی زد او را به هلاکت رسانید و این هم از موجباتی است که او را از همگان ممتاز میکند و خداوند جریان عادی امور را در هر جا و زمان بوسیله او بهم زده و وجود وی یکی از نشانههای روشن خدای تعالی می باشد.
قوت قلب علی علیه السلام که از ایمان و یقین وی سر چشمه میگرفت در هیچبشری دیده نشده است، روزی در جنگ صفین بچهره خود نقاب زده و بصورت یک فرد ناشناس در جلو صفوف شامیان مبارز می طلبید پس از آنکه گروهی از مبارزان شام را بخاک هلاکت افکند معاویه بعمرو عاص گفت: این شجاع قویدل کیست؟
عمرو گفت یا عبد الله ابن عباس است! و یا خود علی است معاویه گفت چگونه می توان تشخیص داد؟
عمرو گفت: ابن عباس مرد شجاعی است ولی در مقابل حمله عمومی سپاه باین انبوهی نمی تواند مقاومت کند تمام سپاهیان را فرمان حمله بده. که از جای بجنبند و باین جنگجو حمله کنند اگر رو گردانید ابن عباس است و اگر ثابت و پا بر جا ماند علی است زیرا علی از تمام عرب اگر به مقابلهاش برخیزند رو نمی گرداند چه رسد به سپاه تو.
معاویه برای آزمایش فرمان حمله عمومی داد و تمام سپاه او به حرکت در آمد اما آن مبارز چون کوه آهنین در جای خود ثابت و بر قرار بود آنگاه فهمیدند که علی علیه السلام است پیکار می کند لذا فرمان عقب نشینی دادند.
وقتی صدای علی علیه السلام در میدانهای جنگ بلند می شد دل و زهره قهرمانان آب می گردید و لرزه بر ارکان وجود آنها میافتاد. در جنگهای جمل و صفین غالب اوقات یک تنه خود را بر سپاهیان مخالف میزد و صفوف آنها را متلاشی کرده و پراکنده می ساخت.
به تصدیق دوست و دشمن علی علیه السلام کرار غیر فرار و اسد الله الغالب و غالب کل غالب بود، زره آن حضرت که بمنزله لباس جنگ او بود مانند پیشبندی فقط با چند حلقه در شانههای او بهم وصل می شد و بکلی فاقد قسمت پشت بود علت این امر را از وی سؤال کردند فرمود: من هرگز پشت بدشمن نخواهم نمود در این صورت احتیاجی به پشت بند زره ندارم.
در یکی از جنگها فرماندهان علی علیه السلام از آن حضرت پرسیدند که اگر جنگ مغلوبه شد و صفوف ما از هم پاشیده شد ما بعدا شما را کجا پیدا کنیم خوبست قبلا نقطه الحاقی تعیین شود تا همه بآن نقطه گرد آیند. علی علیه السلام فرمود شما مرا در هر کجا رها کنید من در همانجا خواهم بود و از جای خود تکان نخواهم خورد.
یکی از اصحاب علی علیه السلام خدمت آن حضرت عرض کرد که برای میدانهای جنگ اسبی تندرو و چالاک آماده کنید که چنین اسبی صاحب خود را در مهلکهها نجات میدهد علی علیه السلام فرمود من هرگز از جلو دشمن فرار نخواهم کرد تا با اسب تند رو از ورطه خطر دور شوم و دشمن فراری را نیز تعقیب نخواهم نمود تا بخواهم زودتر باو برسم بنا بر این مرکب من هر چه باشد اهمیتی ندارد.
ابن ابی الحدید گوید: علی علیه السلام شجاعی بود که نام گذشتگان را محو کرد و محلی برای آیندگان باقی نگذاشت، در قوت ساعد و نیروی بازو نظیری نداشت و یک ضربت او برای قویترین شجاعان مرگ و هلاکت را پیش می آورد چنانکه هیچ مبارزی از دست او جان سالم بدر نبرد و شمشیری نزد که احتیاج بدومی داشته باشد و هر رزمجوی دلاوری را که می کشت تکبیر می گفت و در لیلة الهریر شماره تکبیراتش به ۵۲۳ رسید و معلوم گردید که ۵۲۳ نفر از ابطال نامی را در آن شب بدیار عدم فرستاده است. در جنگ احد پس از آنکه مردان رزمی قبیله بنی عبد الدار بدست آنحضرت کشته شدند غلامی از آن قبیله که حبشی بود و صواب نام داشت در حالیکه بسیار خشمگین و دهانش کف زده بود سوگند یاد کرد که بجای کشته شدگان قبیله خود شخص محمد صلی الله علیه و آله را خواهم کشت! این غلام ضمن اینکه شجاع بود جثه بزرگی هم داشت لذا مسلمین از او ترسیدند و جرأت مبارزه با او را نداشتند، علی علیه السلام چنان ضربتی بر او زد که او را از کمردو نیم نمود بطوری که بالا تنهاش بزمین افتاد و نیم پائین در حال ایستاده ماند هر دو لشگر متعجب و مبهوت شده و مسلمین می خندیدند.
در تمام جنگها مجاهد فی سبیل الله بود و اندوه و پریشانی مسلمین با وجود وی زائل می گشت، وقتی دست بقبضه ذو الفقار میبرد پیروزی مسلمین محرز و مسلم میشد و هنگامی که پیغمبر صلی الله علیه و آله را از طرف مشرکین غم و اندوهی میرسید و سپاهیان مخالف برای قتل او تصمیم میگرفتند وجود علی علیه السلام باعث بر طرف شدن غم و اندوه پیغمبر میگردید و بهمین جهت او را الکاشف الکرب عن وجه رسول الله گفتند.
شجاعت و نیروی بازوی علی علیه السلام اظهر من الشمس بود و مخالفین و دشمنانش نیز او را بشجاعت می ستودند، مشهور است که با دو انگشت سبابه و وسطی گردن خالد بن ولید را فشار داد بطوری که خالد نعره زد و نزدیک بهلاکت بود. در غزوات پیغمبر صلی الله علیه و آله بسیار اتفاق افتاده بود که علی علیه السلام در مقابل دشمنان ایستادگی کرده بود و اگر آنحضرت نبود کار مسلمین یکسره می شد.
در قاموس زندگانی علی علیه السلام کلمه ترس معنی و مفهومی نداشت او نه از جنگ می ترسید و نه از مرگ وحشت می کرد در سراسر زندگانی خود با مرگ و خطر هم اغوش بود و بارها میفرمود: و الله لابن ابیطالب آنس بالموت من الطفل بثدی امه ـ بخدا سوگند پسر ابیطالب بمرگ بیشتر از طفل شیر خوار به پستان مادرش مأنوس و مشتاق است.
در جنگ صفین بدون زره در میان دو لشگر میگشت، امام حسن علیه السلام عرض کرد این عمل در موقع جنگ بی احتیاطی است فرمود: یا بنی ان اباک لا یبالی وقع علی الموت او وقع الموت علیه (پسر جانم پدرت باکی ندارد که رو بمرگ رود یا مرگ بسوی او آید.) عدهای از یاران علی علیه السلام از این دلیری و بی باکی او احتیاط میکردند که مبادا از طرف دشمن غافلگیر شود لذا نزد آنحضرت آمدند و عرض کردند یا امیر المؤمنین شما در مواقع جنگ هیچگونه احتیاط نمیکنید و از هیچ پیشامدی هراس ندارید در پاسخ آنان این رباعی را فرمود:
ای یومی من الموت افر
یوم ما قدر ام یوم قدر
یوم ما قدر لا اخشی الوغا
یوم قد قدر لا یغنی الحذر
هر شجاعی که در جنگ بدست آن حضرت کشته می شد موجب افتخار قبیله خود می گشت و افراد قبیله از تقابل مقتول با آن شیر بیشه شجاعت مباهات می نمودند چنانکه در غزوه خندق عمرو بن عبدود که بدست وی کشته شد خواهرش گفت اگر جز علی که حقا لیاقت آنرا دارد که قاتل برادرم باشد دیگری عمرو را کشته بود تمام عمر می گریستم لکن علی را در شجاعت در تمام جهان نظیری نیست و کشته شدن بدست او عین افتخار و اعتبار است.
ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه می نویسد روزی معاویه خفته بود پس از بیدار شدن عبد الله بن زبیر را (که هر دو از شجاعان بودند) در پایین پایش دید که بر تخت او نشسته بود، عبد الله از روی شوخی به معاویه گفت اگر می خواستم ترا (در خواب که بودی) غفلتا می کشتم. معاویه گفت بعد از ما اظهار شجاعت کن! عبد الله گفت برای چه شجاعت مرا انکار می کنی با اینکه من در جنگ برابر علی بن ابیطالب بایستادم! معاویه گفت اگر چنین جرأت میکردی یقینا علی تو و پدرت را با دست چپ میکشت و دست راستش بیکار میماند و دنبال دیگری میگشت که بقتل رساند، باری علی علیه السلام ضیغم الغزوات و اسد الله الغالب بود که وقتی پا بمیدان محاربه میگذاشت نفسهای دلیران و شجاعان در سینهها تنگ میشد و بهر فرقه حمله میکرد عفریت مرگ با صورت هولناکی بر آنگروه نمایان می گشت.
سفیان ثوری گوید که علی علیه السلام در میان مسلمین کوه آهنینی بود و برای کفار و منافقین حریفی نیرومند، خداوند عزت و احترام مسلمین و ذلت و خواری مشرکین را بدست او قرار داده بود.
ثمره شجاعت و مجاهدت علی علیه السلام رواج دین حنیف اسلام و پیشرفت احکام الهی و محو کفر و بت پرستی گردید
دوشنبه 92/07/29
1- قالَ عليه السلام : مَنْ اءنِسَ بِاللّهِ اسْتَوحَشَ مِنَ النّاسِ، وَعَلامَةُ الاُْنْسِ بِاللّهِ الْوَحْشَةُ مِنَ النّاسِ.
ترجمه :
2- فرمود: كسى كه با خداوند متعال مونس باشد و او را اءنيس خود بداند، از مردم احساس وحشت مى كند.
و علامت و نشانه اءنس با خداوند وحشت از مردم است يعنى از غير خدا نهراسيدن و از مردم احتياط و دورى كردن .
2- قالَ عليه السلام :السَّهَرَ اءُلَذُّ الْمَنامِ، وَالْجُوعُ يَزيدُ فى طيبِ الطَّعامِ.
ترجمه :
فرمود: شب زنده دارى ، خواب بعد از آن را لذيذ مى گرداند؛ و گرسنگى در خوشمزگى طعام مى افزايد يعنى هر چه انسان كمتر بخوابد بيشتر از خواب لذت مى برد و هر چه كم خوراك باشد مزّه غذا گواراتر خواهد بود .
3- قالَ عليه السلام : لا تَطْلُبِ الصَّفا مِمَّنْ كَدِرْتَ عَلَيْهِ، وَلاَ النُّصْحَ مِمَّنْ صَرَفْتَ سُوءَ ظَنِّكَ إ لَيْهِ، فَإ نَّما قَلْبُ غَيْرِكَ كَقَلْبِكَ لَهُ.
ترجمه :
فرمود: از كسى كه نسبت به او كدورت و كينه دارى ، صميّميت و محبّت مجوى .
همچنين از كسى كه نسبت به او بدگمان هستى ، نصيحت و موعظه طلب نكن ، چون كه ديدگاه و افكار ديگران نسبت به تو همانند قلب خودت نسبت به آن ها مى باشد.