تنها بر فراز 1

بسم ربّ المهدی...
ولادت و زندگی مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه از رخدادهای مهمی است که در باور دینی مسلمانان ریشه دارد. اعتقاد به تولد، حیات طولانی، ظهور و امامت آن حضرت، مسائلی است اساسی که نقش سرنوشت ساز و جهت بخشی را به زندگی ورفتار دین باوران به ویژه شیعیان داده است. وجود احادیث فراوان از پیامبر عظیم الشّأن صلی الله علیه وآله و امامان معصوم علیهم السلام در کتب روایی عامه و شیعیان، بیانگر ویژگی های شخصی امام زمان عجل الله فرجه است و اهمّ آنها این است که او از خاندان رسالت و از فرزندان فاطمه علیها السلام و نهمین فرزند امام حسین علیه السلام و دوازدهمین پیشوای شیعیان می باشد.
گزارشگران تاریخ نیزـ چه آنان که پیش از ولادت ایشان می زیسته اند و چه آنان که در زمان ولادت و پس از آن بوده اند ـ از این ولادت پر خیر و برکت خبر داده اند و برخی از آنان که توفیق دیدار و مشاهده ی مهدی عجل الله فرجه را داشته اند، از شمایل و اوصاف آن امام سخن گفته اند.
وقایع قبل از ولایت
حضرت مهدی عجل الله فرجه، ولادتی استثنائی داشته و این برای بسیاری از افراد، سؤال برانگیز بوده و هست. از این روی، ترسیم، تصویر و شرح مقدمات ولادت و برخورد مخالفان و دشمنان اهل بیت علیهم السلام در برابر این پدیده اهمیت دارد.
جریان امامت پیشوایان معصوم علیهم السلام پس از رسول خدا صلی الله علیه و اله، فراز و فرودهای گوناگونی پیدا کرد. امامان علیهم السلام با حفظ استراتژی کلی و خطوط اساسی امامت، در رابطه با حفظ مکتب و ارزش های آن، تاکتیک ها و روش های گوناگونی را در برابر ستم پیشگان در پیش گرفتند.
این فراز و نشیب ها تا زمان امامت علی بن موسی الرضا علیه السلام استمرار داشت. اهل بیت علیهم السلام هر یک به تناسب مکان و زمان و ارزیابی شرایط و اوضاع سیاسی و اجتماعی، موضعی خاص انتخاب می کردند.
پس از امام رضا علیه السلام، جریان امامت شکل دیگری یافت. امام جواد، امام هادی و امام حسن عسکری علیهم السلام در برابر دستگاه حاکم و خلفای عباسی، موضعی یگانه برگزیدند. از آنجا که این بزرگواران، زیر نظر مستقیم و مراقبت شدید خلیفه ی وقت، در حصر و حبس به سر می بردند، حرکت ها، هدایت ها و رهبری های آنان محدود شد و فرصت هرگونه حرکت سیاسی از آنان سلب گردید.
این محاصره ی امامان سه گانه و سختگیری نسبت به ایشان، از تزویج دختر خلیفه به امام جواد علیه السلام، آغاز، و به فراخوانی امام هادی و فرزند ایشان امام حسن عسکری علیهما السلام به مرکز خلافت یعنی «سامرّاء» و سکونت دادن آنان در محله ی «عسکر» ادامه یافت.
گزارش جاسوسان از مدینه به خلیفه رسید و حاکی از آن بود که :" امام هادی، محور و ملجأ شیعیان و دوستداران اهل بیت گردیده است، اگر این مرز و بوم را می خواهی، اقدام کن..."
متوکل عباسی پیامی برای والی مدینه نوشت و افرادی را برای آوردن امام به سامراء گسیل داشت. وی به این اقدام هم بسنده نکرد و پس از اقامت امام هادی علیه السلام در سامراء، گاه و بی گاه مأموران خود را به خانه ی ایشان می فرستاد. بارها و بارها آن حضرت را به نزد خلیفه بردند و مورد آزار و اذیت قرار دادند.
روز به روز حلقه ی محاصره تنگ تر می شد و ملاقات شیعیان با امام، دشوارتر می گردید. البته علت اصلی این سختگیری ها از ناحیه ی حکومت، به خاطر بیم از انقلاب و شورش مردم علیه آنان و جلوگیری از رسیدن وجوه شرعی و اموال به امام هادی علیه السلام و مسائلی از این دست بود.
پس از امام هادی علیه السلام و در زمان امامت امام حسن عسکری علیه السلام، این فشارها به اوج رسید. دشمن با تمام توان و تلاش، در برابر آن حضرت موضع گرفت و ارتباط شیعیان با امام علیه السلام را به پایین ترین حد رساند. آزار، شکنجه و زندان های مکرر امام یازدهم، گویای این حقیقت است. تشدید فشارهای خلیفه در حالی بود که حکومت جور احساس کرده بود آنچه را که از آن نگران است در شرف تکوین و وقوع قرار گرفته است. از این روی می کوشید تا واقعه را پیش از وقوع آن، علاج کند.
خبر تولد مهدی موعود عجل الله فرجه به عنوان دوازدهمین پیشوای شیعیان، با نشانه هایی چون «نهمین فرزند امام حسین علیه السلام، چهارمین فرزند امام رضا علیه السلام و ...» مشهور شده بود و مسلمانان، حتی حکام، این خبر را بارها از زبان راویان و محدّثان شنیده بودند و می دانستند که تولد این نوزاد با این ویژگی ها از این خاندان، به ویژه خانواده ی امام حسن عسکری علیه السلام بیرون نیست و روزی فرزندی از آن خانواده به دنیا خواهد آمد که حکومت عدل و داد را بر پا خوهد کرد و ضمن فرمانروایی بر شرق و غرب، بنیاد ظلم را برخواهد چید.
بر این اساس، بر فشارها و سختگیری های خود نسبت به امام یازدهم می افزودند تا بتوانند با نابودی ایشان، از تولد مهدی و تداوم امامت ایشان جلوگیری کنند. اما برخلاف برنامه ریزی ها و پیشگیری های دقیق و پی در پی آن ها، مقدمات ولادت امام زمان عجل الله تعالی فرجه آماده شد و توطئه ی دشمنان، راه به جایی نبرد...
ادامه دارد...

درس هایی از اخلاق

درس هایی از اخلاق

گلچینی از سخنان عالم ربانی ومعلم اخلاق، حضرت آیت الله حاج شیخ احمد مجتهدی تهرانی رضوان الله تعالی علیه

تا وقتی گناه را ترک نکنی به جایی نمی رسی

بنشین فکر کن که خداوند متعال چقدر به ما نعمت داده است . یکی از بزرگترین نعم خداوند آن است که ما هر چه گناه می کنیم او می پوشاند، اگر مثلا در پیشانی ما یک کنتور بود، و با هر یک گناه یک شماره می انداخت، دیگر ما آبرو نداشتیم و نمی توانستیم زندگی بکنیم، یا اگر به جای شماره انداختن بوی ظاهری قرار داده بود، دیگر کسی طرف دیگری نمی رفت، خداوند در قرآن می فرمایند: «اگراز گناهان یکدیگر باخبر می شدید یکدیگر را دفن نمی کردید»، ببین خداوند چقدر مهربان است که روی گناهان ما سرپوش گذاشته است .

وقت بیشتری برای تربیت فرزند بگذارید

شما طلاب علوم دینیه، هم اسلام و هم مردم از شما توقع دارند که فرزندان شما با فرزندان دیگر اقشار مردم فرق داشته باشد، اگر می خواهید فرزندانی صالح در زمان حیات و همچنین پس از مرگ از خود بیادگار بگذارید باید از همان کودکی آنها را به کلاس قرآن، مداحی، حفظ آیات و احادیث و غیره ، بفرستید .ما در روز قیامت نه تنها باید جواب خودمان را بدهیم بلکه در مقابل همسر و فرزندان وتربیت آنها هم مسؤولیم .بیشترین سهم در تربیت فرزند به عهده مادر است چرا که مادر، به وسیله ی شیردادن، درآینده فرزند، ازنظر روحیات وخلقیات تأثیر می گذارد .مثلا وقتی شیخ فضل الله نوری را به دار می کشیدند، پسر او ایستاده بود وبا خوشحالی کف می زد، بعد معلوم شد کسی که او را شیر می داده یک زن ناصبی بوده است .

حضور قلبدرنماز

طلاب سعی کنند تا شرایط امام جماعت را در خودشان نیافتند پیشنماز «لطیفه ای را نقل می کنند که درجایی امام جماعتی نیامده بود به یکی از حضار گفتند شما پیشنماز باش، او برای فرار از پیشنماز شدن گفت؛ هر گناهی کرده ام بجز پیشنمازی!» نکند که پیشنماز شدن ما علاوه بر اینکه صوابی نصیب ما نکند بلکه بر اثر نداشتن شرایط امام جماعت، و مسلط نبودن بر هوا و هوس و خدای نکرده پیروی از تمایلات نفسانی وغیره امام جماعت شدن ما هم گناه باشد.

نماز را صحیح بخوانید

پیشنمازی می گفت مثل حمد و سوره مانند مس است، همان طور که مس را هر سال باید سفید کرد، هر چند وقت یک بارهم باید حمد وسوره را نزد شخصی قرأت کنی تا به صحت آن یقین کرد. و لذا روی همین اصل است که نمازی که قراأت آن صحیح نباشد به فتوای تمام مراجع باطل است.

کتمان معایب دیگران

مؤمن باید کتوم وصبور و تودار باشد یعنی نسبت به لغزش های دیگران کتوم و آنها را مخفی کند، زیرا خداوند با وجود آگاهی بر آنها ستارالعیوب بوده است واو هم مانند خداوند باید متخلق به اخلاق الهی باشد و متخلق به اخلاق الهی، به آن معنا نیست که آدم فقط نماز بخواند و روزه بگیرد زیرا خداوند نه نماز می خواند ونه روزه میگیرد، بلکه باید صفات خداوندی را مانند عفو و گذشت، احسان و بخشش، شجاعت و شهامت،فرو بردن خشم وغضب وغیره را در خود بپروراند.

پیامبر اسلام(ص) میفرمایند: «هرکس زشت کاری مؤمنی را بپوشاند، چنان است که دختر زنده به گور شده ای را نجات داده است»

به سادات احترام بگذارید

رسول اکرم صلوات الله علیه فرمودند:«فرزندان خوبم را به خاطر خدا وفرزندان ناشاسته ام را به خاطر من دوست بدارید» وهمچنین فرموده اند: «هر کس فرزندان مرا ببیند وبه احترام آنها قیام نکند به من جفا کرده است. یکی از وعاظ تهران، هر سیدی را که می بینند قیام میکنند و صلوات می فرستند حتی اگر بالای منبر باشند زیرا رسول خدا فرموده اند: «هر کس فرزندان مرا ببیند و صلوات بر من بفرستد، خداوند قدرت بینایی و شنوایی او را زیاد می کند.

سخنان و حکایت های اخلاقی

علم اندوزی

«لقمان حکیم به فرزندش فرمود: با دانشمندان هم نشینی کن! همانا خداوند دل های مرده را به حکمت زنده می کند. ، چنان که زمین را به آب باران».

کورحقیقی

« فقیری به در خانه بخیلی آمد، گفت: شنیده ام که تو قدرتی از مال خود را نذر نیازمندان کرده ای و من در نهایت فقرم ، به من چیزی بده بخیل گفت: من نذر کوران کرده ام. فقیر گفت : من هم کور واقعی هستم ، زیرا اگر بینا می بودم ، از در خانه خداوند به در خانه کسی مثل تو نمی آمدم.»

آزادگی

«همسر مرد آزاده ای به او گفت: نمی بینی که یارانت به هنگام گشایش، در کنار تو بودند و اینک که به سختی افتاده ای ، تو را ترک کرده اند؟ او گفت : از بزرگواری آنهاست که به هنگام توانایی، از احسان ما بهره می بردند و حال که ناتوان شده ایم ، ما را ترک کرده اند.»

غیبت

«به بزرگی گفتند : هیچ ندیدم که از کسی غیبت کنی گفت: از خود خشنود نیستم، تا به نکوهش دیگران بپردازم».

تجسس

«حکیمی گفته است: آن که عیب های پنهانی مردم را جست و جو کند، دوستی های قلبی را بر خود حرام می کند.»

غفلت

«به عارفی گفتند: ای شیخ! دل های ما خفته است که سخن تو در آن اثر نمی کند چه کنیم ؟ گفت: کاش خفته بودی که هرگاه خفته را بجنبانی ، بیدار می شود؛ حال آنکه دل های شما مرده است که هر چند بجنبانی ، بیدار نمی شود.

عقل، بزرگترین نعمت الهی

«روزی پادشاهی به بهلول گفت : بزرگترین نعمت های الهی چیست؟ بهلول جواب داد : بزرگترین نعمت های الهی عقل است. خواجه عبدالله انصاری نیز در مناجات خود گوید: خداوندا آن که را عقل دادی ، چه ندادی و آن که را عقل ندادی ، چه دادی؟»

محافظت از خویشتن

« پادشاهی به عارفی رسید، از او پندی خواست. عارف گفت: هر آنچه را در آن امید رستگاری است، بگیر و آنچه را در آن خطر هلاکت است ، رها کن»

عبرت

« گویند: روزی خلیفه از محلی می گذشت ، دید که بهلول ، زمین را با چوبی اندازه می گیرد. پرسید: چه می کنی؟ گفت: می خواهم دنیا را تقسیم کنم تا ببینم به ما چه قدر می رسد و به شما چه قدر؟ هر چه سعی می کنم ، می بینم که به من بیشتر از دو ذارع (حدود یک متر) نمی رسد و به تو هم بیشتر از این مقدار نمی رسد.»

خطر سلامتی و آسایش

«آورده اند روزی حاکم شهر بغداد از بهلول پرسید: آیا دوست داری که همیشه سلامت و تن درست باشی؟ بهلول گفت : خیر زیرا اگر همیشه در آسایش به سر برم ، آرزو و خواهش های نفسانی در من قوت می گیرد و در نتیجه ، از یاد خدا غافل می مانم. خیر من در این است که در همین حال باشم و از پروردگار می خواهم تا گناهانم را بیامرزد و لطف و مرحتمش را از من دریغ نکند و آنچه را به آن سزاوارم به من عطا کند.»

عوامل موثر در تربیت دینی کودک

آموزش مفاهیم دینی نیاز به شناسایی و به کارگیری اصول و روش های صحیح، کارآمد و مؤثر دارد. بنابراین همان گونه که شناخت، خصوصیات و توانایی های کودکان در بهینه سازی آموزش دینی امری مسلم است، شناخت اصول و روش های مربوط به آموزش مفاهیم دینی کودکان نیز ضرورت دارد. بدین ترتیب، اگر آموزش مفاهیم دینی کودکان بدون توجه به اصول و روش های صحیح آموزشی انجام نپذیرد؛ مصداق آن، سخن امام صادق علیه السلام، خواهد بود که؛
«العامِلُ عَلی غَیرِ بَصِیرَهً کَالسَّائِرِ غَیرِ الطَّرِیقِ لا یَزیدُهُ سُرعَهُ السَیرِ اَلَّا بُعدا»؛« کسی که بدون بصیرت، دست به انجام کاری می زند، مانند رونده در بیراهه ای است که هر چه سرعتش بیشتر باشد از مقصدش دورتر خواهد شد».
عوامل مؤثر در تربیت دینی در ذیل بیان می شوند:
الف- وراثت
منظور از وراثت، ارث بردن فرزند، از صفات و ویژگی های پدر و مادر و اجداد است، که از راه فلسفه انتقال می یابد. سجایا یا بدی های اخلاقی پدران و مادران، در فرزندان، زمینه هایی را ایجاد می کند و فرزندان وارث آن ویژگی های پسندیده یا ناپسند می شوند. به هر حال، بخشی از اخلاق موروثی است، اگر چه ممکن است از محیط هم تأثیر بگیرد و افزون بر ارثی بودن، کی هم باشد، بنابراین وراثت، تنها عامل رشد و تکوین فرد نیست، بلکه با مشارکت محیط، در رشد انسان مؤثر است.
آغاز کار تربیت اخلاقی، پیش از تولد کودک و حتی پیش از ازدواج است. به این معنا که چون ویژگی های اخلاقی، به فرزندان به ارث می رسد، باید سال های پیش از ازدواج، ویژگی های ناپسند از صفحه ی جان پدر و مادر زدوده شود، تا فرزندان تنها وارث ویژگی های خوب پدر و مادر باشند.
به سبب نقش بزرگ وراثت، آیین اسلام تأکید می کند که جوانان با خانواده های نجیب و اصیل و با همسرانی دین دار و با اخلاق ازدواج کنند. بنابراین شرط نخست سازندگی و تربیت اخلاقی آن است که، پدر و مادر برای پذیرش مسئولیت تربیت کودک، شایستگی لازم را داشته باشند و از نظر اخلاقی انسان های وارسته ای باشند. همه ی تأثیرهایی که وراثت در شکل دهی شخصیت آدم دارد، بر اثر تربیت و پرورش انسان تغییر پذیر است. بدین ترتیب می توان، از راه تربیت درست، از افرادی که وراثتی نادرست دارند، انسان هایی شایسته و نیک پرورش داد.
ب- عوامل محیط
غرض از محیط، مجموعه ی عوامل و شرایطی است که فرد در آن رشد و نمو پیدا کرده و زندگی می کند، بسیاری از کسانی که در بزرگسالی، انسان هایی متدین، متعهد و کارآمد بوده اند در محیط هایی دینی رشد یافته اند. به ویژه آن محیط هایی که دین را با چاشنی شادابی به فرد آموخته اند.
در واقع محیط به همه ی عوامل خارجی گفته می شود که از آغاز رشد، یعنی از آن لحظه ای که انسان به شکل نطفه در رحم می گیرد، بر او اثر می گذارد. بنابراین، جنین نیز نیز محیطی دارد که آن را در بر می گیرد و هر چه انسان رشد می کند، دایره ی محیط او گسترش می یابد.
برخی از عوامل محیطی عبارت اند از:
۱- محیط خانه و خانواده
محیط خانه، نخستین و با دوام ترین عاملی است که در رشد شخصیت اخلاقی کودکان، مؤثر است. کودک بسیاری از ویژگی ها را از والدین خود به ارث می برد و از این راه، پدر و مادر زمینه ی رشد و پیشرفت کودکان، یا گمراهی انان را فراهم می آورند. کودکان از شیوه ی کردار و رفتار والدین نیز، بسیار می اموزند و این یادگیری، از راه دیداری و شنیداری و به شکل تقلیدی است، در حالی که والدین متوجه نیستند. والدین با به کار گیری تشویق و تنبیه و با الگو قرار دادن خود یا شرح دادن روش خودشان، به رفتار فرزندان شکل می دهند.
۲- دوستان و هم نشینان
کودک، یک موجود اجتماعی است و احتیاج به انس و الفت دارد و نیازمند بازی با دوستان است. یکی از نیاز های طبیعی کودک، مؤانست و مجالست با هم سن و سال های خود است و پدران و مادران نیز ، هرگز نمی توانند نقش هم بازی را، برای فرزند خود ایفا کنند. کودکان بر اساس علاقه ای که به یکدیگر دارند، رفتار و کردارشان در همدیگر مؤثر است. و از آن جا که کودک از هم سالان خود تقلید می کند، می کوشد خود را همانند آن ها کند. بنابراین والدین و مربیان باید دوستان کودک را، هوشیارانه بشناسند تا از پیآمدهای ، هم نشینی های زیان بار، جلوگیری کنند.

خدایا دوستت دارم

این ها سؤالات توست:
"چرا حجاب داشته باشم؟"
"چرا نماز بخوانم؟"
"چرا دوست دختر نداشته باشم؟"
"چرا روزه بگیرم؟"
"چرا به پدر و مادرم احترام بگذارم؟"
چرا لباس تنگ نپوشم؟"
"چرا آرایش نکنم؟"
چرا...؟چرا...؟
حالا تو به این سؤال من جواب بده:
چرا می پرسی که "چرا حجاب داشته باشم و...؟؟"
مگر تو همانی نیستی که هر روز و شب توی دلت به خدا می گویی:"خدایا دوستت دارم!"
تعریف تو از دوست داشتن چیست؟ آیا همین که بگویی"خدایا دوستت دارم" کافی است؟ با همین یک جمله می خواهی دوست داشتنت را به خدا ثابت کنی؟ آیا همانقدری که برای دوستانت وقت می گذاری، برای خدا هم وقت می گذاری؟ همانطور که با دوستت خلوت می کنی و تا نیمه های شب با او پیامک بازی می کنی، با خدا هم نجوا داری؟
می دانم که خدا را خیلی دوست داری و می خواهی به او برسی...اما...آیا قدم در مسیرش گذاشته ای؟ تلاش کرده ای؟
مگر نه اینکه با وقت گذاشتن برای دوست عزیزت و با اهمیت دادن به حرفهایش و صرف کردن انرژی و حتی پولهایت برای او، می خواهی دوست داشتنت را به او ثابت کنی؟ پس چه می شود که برای اثبات دوست داشتن خدا، تنها تلاشت در به زبان آوردن یک جمله ی ساده است؟ فکر می کنی کافیست؟ کافی برای چه کسی؟ تو یا خدا؟
می گویی خدا که نیازی ندارد.آری خدا نیاز ندارد، اما مگر نمی خواهی به دین خدا کمک کنی؟
خدا نیاز ندارد؛ اما تو چه؟ تو به آنچه خدا خواسته که انجام دهی، نیاز نداری؟ به آرامشی که نماز به تو می دهد، به صبر و توانی که روزه به تو می دهد، به امنیت و آرامشی که حجاب، دوستان شایسته، احترام و.. به تو می دهند،به عشقی که پرستش و بندگی او به تو می دهد، و به هر آنچه که او می دهد، نیازی نداری؟ نکند بگویی محتاج اینها نیستی! اگر نیازمند اینها نیستی، پس یعنی به آن چند دقیقه وقتی که باید صرف نماز کنی و نمی کنی، به اندک خوراکی که در ماه رمضان نباید بخوری و می خوری، به نگاه های هرزه و آلوده ی مردان و پسران خیابان، به پیام های عاشقانه ی دختری که اگر دختر خوبی بود با تو رفیق نمیشد... و خلاصه نکند بگویی به پلیدی های دنیا نیاز داری و به دین نیاز نداری...؟؟؟
مثل دیگران زندگی کردن هنر نیست عزیزم...طبق آنچه دلت می خواهد و میل و عشقت می کشد زندگی کردن هنر نیست...هنر در آن است که از آنچه دلت هوس می کند به خاطر خدایت بگذری و آنچه خدایت از تو خواسته انجام دهی تا او هم شیرینی اش را در کام جانت بریزد...و این یعنی توحید تو...!
می دانم که اصول و فروع دین را خوب می دانی و اگر نمی دانی برای دانستنش تلاش می کنی...اما فقط دانستن و حفظ کردن کافی نیست...موحّد که شدی، بقیه ی راه را خدایت به تو نشان خواهد داد...
تو فقط "دوست داشتنت را به خدا ثابت کن..."

 
مداحی های محرم