میلاد حضرت زهرا(س) مبارک باد

زجاجه وحى و ميوه نبوت ، فاطمه داناى حقايق اشياء چنين فرمود: ستايش خداى را كه به نعمت وى به شرف علم و عمل بدين پايه رسيدم و به وى رغبت كردم و طاعت امر او نمودم .ستايش خداى را كه مرا منكر امرى از كتابش قرار نداده و در هيچ حقيقتى از امر كتاب مرا سرگردان ننموده است و ستايش خداى را كه مرا به دينش هدايت كرد و مرا كسى قرار نداد كه غير او را عبادت كنم .
سیره حضرت زهراء(سلام الله علیها)
ادب نسبت به پدر
هنگامى كه آيه شريفه پيامبر را همانطورى كه يكديگر را صدا مى زنيد صدا نزنيد، نازل شد.
حضرت زهرا عليها السلام گويد: در برخورد اول پيامبر را به (يا رسول الله ) صدا زدم . پيامبر به من توجه نكرد تا اينكه در مرتبه سوم كه صدا زدم خطاب به من كرد و فرمود: اين آيه درباره تو و خانواده ات نازل نشده تو به من پدر بگو كه مايه حيات جان من است و خداوند از آن رضايت بيشترى دارد. ادب نسبت به شوهر
روزى حضرت على عليه السلام از فاطمه عليها السلام سؤ ال كرد چيزى در منزل هست ؟ عرضه داشت : خير. فرمود: چرا مرا مطلع نساختيد تا متاعى فراهم كنم ؟ گفت : من از خداوند خجالت كشيدم از اينكه از شما چيزى طلب كنم كه مقدور شما نباشد «ترس از خدا اخلاق شايسته زيارت شهدا دفاع از امام زمان دعا براى ديگران»

روز زن مبارک

فاطمه عليهاالسلام معدن حجب و حيا
زندگى افتخارآميز فاطمه عليهاالسلام پر از اين نشانه ها است و آن ها گواهند كه وى چقدر با حجب و حيا بوده و به اين امر اهميت مى داده است .
فاطمه عليهاالسلام نه فقط در مسائل دنيوى از حريم حيا پاسدارى مى كرد، بلكه حتى پس از مرگ خود حاضر نبود بدن پيچيده به كفنش در مقابل ديدگان نامحرم قرار گيرد و يا در آخرت همانند ديگر انسانها با بدن برهنه وارد صحنه قيامت و محشر كبرى شود و تا اين دو امر برايش تضمين نشد از اضطراب و دلهره بيرون نيامده و مرگ برايش گوارا نبود.
نمونه اى ديگر از حياى فاطمه
فاطمه عليهاالسلام پرسشهاى زيادى از پدر داشتند و از جمله آن ها نحوه برانگيخته شدن انسانها در روز قيامت بود، چرا كه فاطمه عليهاالسلام از روز قيامت هول عظيمى در دل داشت .
گويد: روزى از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله پرسيدم : آيا اهل دنياروزقيامت برهنه اند؟
فرمود:آرى اى دخترم.
گفتم :آيامن هم برهنه ام ؟
فرمود: آرى شما هم ولى آن جا كسى به كسى توجه ندارد.
گفتم : وا سواءتاه ، يومئذ من الله عزوجل ؛ چقدر جاى شرمندگى است ، آن روز در مقابل خداى متعال . هنوز از محضر پدر بيرون نرفته بودم ، كه فرمود: اكنون ، جبرئيل آمده به من مى گويد: اى محمد به فاطمه سلام برسان ، و بگو به جهت حيا و شرمت از خدا پروردگار وعده فرمود: كه او را در روز قيامت به دو لباس از نور بپوشاند

خواب دیدم :

به نام خدایی که یادش آرامش بخش دلهاست ...

                                           شیرین ترین خوابی که به واقعیت می پیوندد :

شبی در خواب چشمم دید رویای حضورش را ،مسیر سبز وزیبای عبورش را ، ودیدم خواب شیرین سحر گاه ظهورش را ، صدایی را که عالم می شنید آن شب، میان خواب من هم می شنیدم ،و در آن خواب شیرین این چنین دیدم ،سحر گاه دل انگیزی است ،زمین سبز و تهی از برگ های زرد پاییزی ،تمام پهنه افلاک در هم بود ،غوغای عجیبی در دل تاریک عالم بود ،عجب صبحی که عالم فارغ از غم بود ،عجب صبحی که با تابیدن خورشید قلب آسمانها ، از میان کهکشان ها ،جایی از آن لا مکان ها ، بر زمین تابید نوری سبز ، مژده از ظهوری سبز ،بانگ چاوشی می خواند مردم را بر سینای حضوری سبز ،فریادی به گوش عرشیان و فرشیان آمد ،رسیده روز موعود آی مردم ، مهدی صاحب زمان (عجل الله تعالی فرجه )آمد ، وآقا آمد وفرمود :من همانم ،مهدی موعود ، ای چشم انتظاران ظهور من کجایید،همه لبیک گو سوی من آیید ،به این آوا تمام شیعیان ناباورانه ،به سوی خانه کعبه روانه ،رسید از آسمان چهارم  عیسی ،نه عیسی که تمام انبیاء ،موسی و یحیی وسلیمان ،آدم و هابیل ، در سویی دگر الله اکبر گوی جبرائیل به یاریه فرزند پیغمبر؛ با نوای ،یاامیر المومنین حیدر ، همه پروانه و او شمع ،از سر تاسر عالم به دورش جمع ،وحلقه زد سپاه واو سوار ذو الجناح وتکیه زد بر خانه کعبه ،همه محو تماشای یوسف زهرا (سلام الله علیها)در آن صبح فراردرد ، هر کس با زبانی درددل می کرد ،از یک سو کسی می گفت ، آقا دیر کردی ، ببین ما را زهجرت پیر کردی ،یکی با اشک سرگرم تماشا ، این چنین می گفت :آقا جان ،بنازم چه جمالی ،عجب چشمی ،چه ابروی هلالی ، عجب قدی ،عجب برق نگاهی ، عجب نوری ،عجب خال سیاهی ،یکی میگفت یار چاره سازم ،دعایم بود بین هر نمازم ،بیایی تا به راهت جان ببازم ،یکی میگفت خیلی غم کشیدم ، به جرم عشق تو طعنه شنیدم ،یکی می گفت : آقا مُردَم از از جدایی ، نمی دانستم آقا جان کجایی .در آن حال تماشایی ، در آن بزم ثریایی ، پر از حرف دل وحرف نگفته ،یکی پرسید از مولا سوالی ، به آقا گفت بین آن هیایو عزیزا قبر زهرا(سلام الله علیها) مادرت کو ، عزیزا قبرزهرا (سلام الله علیها )مادرت کو ،این بچه سیدا دارن دنبال مادرشون می گردندعزیز حضرت زهرا (سلام الله علیها )امیر وصاحب دلها ،انگشت اشارت برد بالا و با نگاهش گفت: ساکت هنوز همه دوستم نیستند ، یکی بفهمد قبرمادرم کجاست ؛شاید یکی مثل نامردهای مدینه پیدا بشن ...با همین فرمان همه مهر خموشی خورده بر لب ،نمودی از جلال عمه زینب (سلام الله علیها )به سر عمامه سبز پیمبر ، صدایی دلنشین مانند حیدر ،شکوهی آسمانی مانند مادر ،شمشمی دلنشین از گلشن یاس ،میان چشم هایش چشمه ای لبریز الماس ،نوایی با صلابت با حیا در اوج احساس ،وابرویی گره کرده چونان ابروی عباس (علیه السلام) صدا زد ایها الناس منم فرزند زهرا (سلام الله علیها )... یعنی ما هستیم اون روزی که فریاد می زنی ...انا المهدی (عجل الله تعالی فرجه ).انا ابن الزهرا (سلام الله علیها) منم فرزند زهرا (سلام الله علیها)منم یاسین وطاها، من از نسل علی مرتضایم ،من آن خون خواه شاه کربلایم ، ... وبا آوردن نام شریف کربلا ، دلهای مردم را تکان داد ، به مردم تکه های کهنه پیراهن سرخی نشان داد ، صدا زد آی مردم ،جدَ ما را تشنه گشتند ،غریب کربلا را تشنه گشتند ،عزیز فاطمه (سلام الله علیها ) نوحه سرا شد ، دوباره محشری دیگر به پا شد و با مشتی گره کرده به هم زد پلک چشمان ترش را ....

قربونش برم مثل باباش علی (علیه السلام )گریه میکنه و می لرزاند ،بغضی تلخ اعضای شریف پیکرش را ، به یاد آورد داغ مادرش را و بغض آلود فرمود :آی ای دلدادهای بزم میقات ،به پشت پرچم یا لثارات برای انتقام آماده باشید به یاری امام آماده باشید ...ان شاءالله

                   حبیبم، عزیزدر سفرم ،یار غریبم،به آخر آمد عمر من کجایی ،دعا کن زنده باشم ،تا بیایی

                                                         تقدیم به مادرخوبی ها ،دلاوری ها و وفا حضرت ام البنین (سلام الله علیها )

محرم و فاطمیه

محرم وفاطمیهth2QMPDT3I

فاطمه (علیهاالسلام) انسانی خاص و فاطمیه مصیبتی مخصوص خواص است . اگر   محرم ماتمی عمومی و شامل همه ی مسلملنان است ، اما فاطمیه عزایی   ویژه ی مومنان است . در محرم گریه آزاد است وشیون ، هر چه بلندتر بهتر . اما در فاطمیه اشک را باید در درون ریخت و جز با سکوت فریاد برنیاورد .

محرم هنوز نیامده در خلق عالم شورش می شود ، ولی فاطمیه می آید و می رود و چه بسیارند کسانی که اصلا خبر دار نمی شوند .

در محرم همه چیز را ریز می کنند وبا ذکر جزئیات تعریف می کنند ، در فاطمیه اما کلیت ما جرا را نیز باید در پرده گفت .

در محرم ، تاریخ رخداد های حاشیه ای نیز دقیق است ، ولی در فاطمیه حتی روز عزا نا معلوم است ! و درست مشخص نیست که بانوی دو عالم در کدام روز به شهادت رسیده است !

در محرم مقتل همگان معلوم و مدفن یاران مشخص است ، اما در فاطمیه هنوز مزار پاره ی تن رسول الله (صلی الله علیه وآله) گمنام است .

محرم جشن خون است و فاطمیه عید خون دل . در محرم دل بعداز عزا خالی می شود و در فاطمیه پر.

محرم به قصه می ماند و فاطمیه به غصه . محرم حکایت شهادت است و فاطمیه ماجرای ولایت . محرم ماه انتقام ازدشمنانی است که خون خدا را ریخته اند . فاطمیه اما ماه انتقام از دوستانی است که خون به دل خدا کرده اند .

در محرم میان آن همه شهید بانویی دیده نمی شود اما در فاطمیه تنها شهید بانوی برگزیده ی خداست .

در محرم جام شهادت سر می کشیم ودر فاطمیه جام زهر . در محرم بعد از شهادت اسارت است و در فاطمیه علی (علیه السلام) را قبل از شهادت زهرا (علیهاالسلام) اسیر می کنند .

در محرم شش ماهه در آغوش پدر آرمیده و در فاطمیه طفل در رحم مادر خوابیده . در محرم سیلی بر صورت زنان بعد از رفتن امام می زنند و در فاطمیه   جلوی دیدگان امام .

محرم باید بر thGKRPZL27سرو سینه زد ، در فاطمیه اما دست ها یارای بالا آمدن ندارد .

در محرم ، رزمندگان در حسینه ی حاج همت دو کوهه ، ایستاده عزاداری می کنند ، ولی در فاطمیه بسیجیان در قبر هایی که برای خود در اطراف گردان تخریب کنده اند ، نشسته مرثیه می خوانند.

در محرم بچه های گردان ها در زمین صبح گاه دسته راه می اندازند ، اما در فاطمیه غم عظیم تر از آن است که مجالی به این اجتماعات دهد . خلاصه اینکه در محرم ، محرم و نامحرم را راه می دهند اما در فاطمیه در به روی هر کسی باز نمی کنند .

گفت : «همه با مُحرم وارد دستگاه اهل بیت شدیم . در کودکی خدا را با حضرت عباس شناختیم . با امام حسین (علیه السلام) سفر عشق را آغاز کردیم . دل ما با مُحرم گره خورد و پای سفره ی کربلا اسلام را شناختیم .و برای همین امام عزیز ما فرمود : “محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته “.

بعد ادامه داد :”اما کسی که در مسیر عشق به اهل بیت (علیهم السلام) ، موانع را به خوبی بردارد و به سوی نور قدم بردارد راهی فاطمیه می شود . فاطمیه خلوت گهی است که جز بر گزیدگان ، کسی به حریم آن راه ندارد .

فاطمه (علیهاالسلام) نور است و کسانی که فاطمیه را درک کنند نورانی اند . وقتی کسی فاطمه ی خدا را شناخت ، آن گاه به بارگاه قرب الهی راه می یابد “.»

این ها را آن بسیجی می گفت ؛ او که در عشق به پاره ی تن رسول خدا سوخته بود . شب و روزش شده بود یاد مادر . هم او که به عشق حضرت زهرا (علیهاالسلام) عاشق گمنامی بود . وسال هاست که از او خبری نشده است ؛ زیرا می گویند :

«آن را که خبر شد ، خبری باز نیامد»

دل تکونی

دل تکونی ،از خونه تکونی بهتره

دلت رو بتکون از :

حرف ها از بغض ها ، دلت رو بتکون از هر چی که تو این یک سال یادش دلت رو به درد آورد .

از خاطره هایی که گریه هاش بیشتر از خنده هاش بود از نفهمیدن اونایی که همیشه فهمیدیشون ...

دلت رو بتکون از کوتاهی های خودت ....

اگه با یه ببخشید ، من هم مقصر بودم ! یکی رو آروم می کنی آرومش کن .

یه نفس عمیق بکش سلام بده به بهار به اتفاق های خوب...

اللهم عجل لولیک الفرج